ایده مرکز
پرده اول؛ پژوهشگاه و طرح تحول آن
پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی که با عنوان نهادی علمی فکری در حوزه علوم انسانی و اسلامی در کشور فعالیت میکند، در راستای چشم انداز بیست ساله ترسیمی خود (دارای جایگاه بزرگترین گفتمان فکری نقاد و رقیب گفتمانهای معارض جهانی در حوزه معرفت دینی، و تواناترین مدافع معرفتی اسلام در افق بین المللی، برخوردار از جایگاه برترین و اثرگذارترین موسسه ملی تامینکننده نیازهای فکری- فرهنگی طبقات نخبه دانشگاهی، حوزوی، مدیریتی و جوان کشور و دارنده و دربرگیرنده شمار در خوری از محققان متمحض متضلع و صاحبنظران کارآمد و نامآور در حوزه علمی فعالیت به مقیاس ملی و جهانی) و با نظرداشت به اصول راهبردی اش که در پی حضور فعال اعضای هیئتعلمی در عرصه ملی و بینالمللی و اثربخشی و تأثیرگذاری فراخور و درخور برنامهها، فعالیتها و فرآوردهها از رهگذر تعامل با سایر دستگاهها میباشد، در سال 1397 با نظر به آسیبشناسی از وضعیت گذشته خود، جهت رفع اشکالات محتوایی و اجرایی خود و حضور مثمرثمرتر در محیط، پروژه تحول را در ساختار، فرایند و محتوای خود کلید زد/.
پرده دوم؛ مرکز رشد و نوآوری
مرکز رشد و نوآوری پژوهشگاه – که راهکار برآمده از طرح تحول بود – از رهگذر بررسی «فسلفه تشکیل پژوهشگاه»، «نگاهی تاریخی به موضوع و بسترهای شکلگیری پژوهشگاه»، «بررسی محیطی صحنه داخل و بین الملل» و همچنین «روندپژوهی نهاد علم در بستر زمان (بررسی وضعیت تطور نهاد علم در دنیا)»، به «ایدهای برتر»، برای سازماندهی امور خود رسید. مرکز در بررسیهای خود بدین نکته متفطن گشت که میباید با طراحی نسل دوم پژوهشگاه در قالب ایده ای برتر – نکته ای که به زعم مرکز رشد، در طرح تحول پژوهشگاه مغفول مانده بود- وارد ترسیم محتوا برای محیط شود.
پرده سوم؛ اقتضائات و الزامات نسل دوم!
ورود به نسل دوم، اقتضائات و الزاماتی را بر محیط پژوهشگاه مترتب مینماید؛ ساختارها، کارکردها، فرایندها و کارگزاران میباید متناسب با این نسل دو سامان یابند؛ این سامان یافتن به طور حتم نیازمند نوع دیگری از الگوهای برنامهریزی، گزارشگیری و خروجیدهیست و در نهایت، جنس دیگری از کارگزاران علمی و حاکمیتی را برای دستیابی به اهداف خود میطلبد.
پرده چهارم؛ ایده مرکز رشد یا ایده جامعه علمی؟!
ناظر به توجهاتی، به نظر میرسد مشکله پژوهشگاه در مقامی بالاتر، مشکله جامعه علمی ست؛ چراکه مشکله اساسی پژوهشگاه – اینکه مسئله در مقام نظر شکل میگیرد و در مقام نظر هم حل میشود – تنها اختصاص به او ندارد بلکه کل جامعه علمی با این مشکله مواجه است و مسائل او با مقام عین و اجتماع اتصال نمییابند و از عین برنمیخیزند؛ به نوعی مسئلهی زیست و اداره جامعه (مسئله مردم و مسئله نظام) ندارد. بر همین اساس میتوان ادعا داشت که «ایده برتر» مرکز رشد و نوآوری، قابلیت تسری به جامعه علمی را نیز دارد؛ طراحی نسل دوم پژوهشگاه و خلق ایده برای این نسل، در یک مقام کلانتر همان طراحی نسل دوم جامعه علمی و خلق ایده برای آن نسل است؛ جامعه علمی میباید مسئله زیست و اداره جامعه را داشته باشد و برای حل آن به مسائل اجتماع توجه نماید نه مسائل ذهنی و نظری که هیچ ارتباطی با مسائل نظام جمهوری اسلامی ایران نمییابند. (طرحریزی الگوی جدیدی از تنفس برای کل جامعه علمی ایران و به تبع آن جامعه حاکمیتی ایران)
پرده آخر؛ اکوسیستم رشد علمی
جامعه علمی میباید از یک «زیستبوم پیشامسئلهگی» به «زیستبوم مسئلهگی» انتقال یابد. این انتقال با ساخت نسل دوم پژوهشگاه/ جامعه علمی در قالب تشکیل اکوسیستم رشد علمی و با بکارگیری شتابدهندگان آن اکوسیستم امکانپذیر است. به عبارت بهتر برای اجراییسازی ایده فعالسازی جامعه علمی در نسل دوم، میباید با اتخاذ یک راهبرد اساسی، کمکیار اعضای جامعه علمی-حاکمیتی بود. به نظر میرسد این کمکیاری در قالب تشکیل اکوسیستم رشد علمی معنا خواهد یافت.
این اکوسیستم رشد علمی در قالب توجه توأمان به سه قشر «اساتید جامعه علمی»، «کارگزاران حاکمیت» و «نخبگان جوان» راهاندازی و فعال خواهد شد. در طرح مرکز سعی بر آن شده که:
یک. حلقههای اکوسیستم رشد علمی درست و دقیق ترسیم شوند؛
دو. نخبگان جوان در قالب شتابدهندگانی برای راهاندازی و فعالسازی اکوسیستم، بکارگیری شوند (که از آن به شتابدهندگان دانشی-سیاستی تعبیر میشود)؛
سه. با کاربست برنامههایی، نسبت به راهاندازی و فعالسازی اکوسیستم در جامعه علمی اقدام نمود (تعینبخشی به اکوسیستم)؛ چهار. برنامههای اکوسیستم با ایفای نقش شتابدهندگی برای نظام علمی و حاکمیتی و با هدف دستیابی به علم دانشبنیان طراحی شود.
ما در مرکز رشد و نوآوری قرار است در قالب طرحی تفصیلی این اکوسیستم را در نسبت با هر عضو جامعه علمی-حاکمیتی در قالبِ کمک به او فعال کنیم.
این کمک به اعضا در قالب بکارگیری شتابدهندههایی در حوزههای مختلف جامعه علمی صورت میپذیرد؛ افرادی که آشنایی لازم با اکوسیستم و اجزایش داشته و میتوانند کمک حال جامعه علمی و حاکمیتی باشند. در یک گزاره میتوان اینگونه بیان داشت که شتاب دهندههای دانشی-سیاستی قرار است این ارتباط با محیط و به تبع آن، ارزیابی از جامعه علمی -حاکمیتی و ارتقای خروجیها را برای کشور فعال نمایند.
1.هدف
راهاندازی و فعالسازی اکوسیستم رشد علمی در جامعه علمی- حاکمیتی برای دستیابی به اقتصاد دانشبنیان
2. راهبردها
- تشکیل اکوسیستم رشد علمی برای ارتقای نرمافزار و سختافزار جامعه علمی؛
- فعالسازی پاویون نخبگان و پاویون مسائل در جامعه علمی؛
- ساخت هویت حکمرانی در جامعه علمی؛
- شناسایی بازیگران حقیقی و حقوقی ملی و بین المللی؛
- شناسایی زمینههای تعاملی ملی و بین المللی.
3. سیاست ها
- رعایت قاعده خلق ارزش در ورودی و خروجی اکوسیستم رشد علمی؛
- رعایت قاعده تنوع گرایی در ورودی و خروجی اکوسیستم؛
- رعایت قاعده «تازگی» در انجام فعالیتها (همه فعالیتها میباید یا درباره مسائل تازه باشند یا برای مسائل قدیمی و موجود، پاسخها و تفسیرهای جدید داشته باشند)؛
- توجه به عنصر تولید، جذب، ارتقا و به اشتراک گذاری دانش و فناوری «از» و «به» محیط؛
- نشان دادن جریانهای دانشی و سیاستی بدیل در فعالیتها؛
- پرورش نیروی انسانی دارای مهارتهای متناسب با نسل دوم اکوسیستم؛
- بازتعریف نظام انگیزشی نخبهپرور و متناسب با خلق ارزش؛
- توجه بیش از گذشته به ندا و حق انتخاب اعضا به عنوان مولدان اکوسیستم؛
- فعالسازی خط طولی کارایی ، اثربخشی و سودمندی در فعالیت های اکوسیستم.