روزنوشت چهارم دکتر #محسن_ردادی مدیر گروه مطالعات انقلاب اسلامی و نماینده اعزامی پژوهشگاه به چین
چند نکته فرهنگی از خیابانهای چین
وقتی در خیابانهای چین قدم میزنید، زبان چینی و نمادهای چین بسیار فراوان است. ظاهرا الزامی وجود دارد که بر روی تمام کالاهای چینی، نام برند به زبان چینی نوشته شود. حتی کوکاکولا که یک نام و برند جهانیست، در چین با قوطیهای مخصوصی که روی آن با حروف چینی نوشته شده و خبری از نام آشنای کوکاکولا نیست، توزیع میشود.
در اطراف شهر ممنوعه که یکی از مکانهای توریستی پکن است، دخترکان زیادی دیده میشدند که با لباس باستانی و آرایش سر و موی سنتی در رفت و آمد هستند و ظاهرا یکی از تفریحات آنها عکس گرفتن با این سر و شکل در شهر ممنوعه است. لباس و آرایش سنتی چینی، برای مردم هنوز دلپذیر و جذاب است.
در خیابانهای پکن، زنان با پوشش و آرایش سادهای رفت و آمد میکنند. بیحجابی به معنای تننمایی اصلاً مشاهده نمیشد. یعنی فقط صورت و موی خانمها پیدا بود و حتی گردنشان را هم میپوشاندند. در مراکز خرید نیز به همین شکل بود و خانمها بدون آرایش و با لباس بلند و پوشیده ظاهر میشدند. با یکی از هم وطنان که استاد دانشگاه در یکی از شهرستانهای ایران است قدم میزدیم و ایشان تاکید میکرد که پوشش خانمها در خیابانهای شهرستان محل تدریس ایشان بسیار کمتر از زنان پکنی است. ناگفته پیداست که نسبت به پاساژها و خیابانهای معمولی شهر تهران، زنان چینی بسیار پوشیدهتر و با آرایشی سادهتر بودند. *در چین، کفر وجود داشت اما بیحجابی نه!*
ظاهرا گشت ارشاد و قوانین خاصی هم در این زمینه در چین وجود ندارد، اما نمیدانم تحت چه مدیریت فرهنگی، زنان از بدننمایی و آرایشهای غلیظ دوری میکنند.
البته اینگونه نیست که همه سیاستهای فرهنگی چین هم موفق باشد. آنها هم با مشکلات فرهنگی مواجه هستند. با برخی از اساتید دانشگاه چینی که صحبت میکردم از گسترش غرب زدگی در میان نسل جدید شکایت داشتند و نگران بودند فرهنگ سنتی چین تضعیف شود.
*در مورد ترکیب هیئت ایرانی*
من با گروهی از اساتید و متخصصان برای تبادل نظر و گفتگو با اساتید دانشگاه پژوهشگران اندیشکدههای چینی عازم این کشور شده بودم. گروه ایرانی حدود ۲۰ نفر بودند و ترکیب آنها جالب و درخور تحسین بود. احتمالاً مدیران مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه چنین ترکیبی را مدیریت کرده بودند.
در گروه ایرانی تنوع متخصصان اقتصادی، سیاسی، فرهنگی وجود داشت. اما مهمتر از آن تفاوت سلیقه و گرایشهای سیاسی بود. برخی از افراد دعوت شده، علی رغم اینکه مشاوران مهمی در دولت بودند، تمایل بیشتری داشتند که ایران با آمریکا و اروپا کار کند تا با چین. حضور این افراد اثرگذار در چین باعث شد که در پایان سفر نسبت به رابطه با چین دیدگاه واقع گرایانهتری داشته باشند. همچنین در ترکیب گروه کسانی حضور داشتند که در دانشگاه یا مراکز دولتی تحمل نشده بودند و عذر آنها خواسته شده بود. با این حال تصمیم گیرندگان، با شجاعت درخور تحسین همین افراد را در ترکیب گروه قرار دادند. با وجود تفاوتهای آشکار سلیقههای سیاسی، وجه اشتراک همه افراد این بود که کشور ایران و منافع ملی، برایشان اولویت اساسی داشت.
ای کاش در نشستها حضور داشتید و میدیدید که این صاحبان سلیقههای گوناگون سیاسی، چگونه در مواجهه با چینیها از منافع ملی دفاع میکردند. درست مانند ارکستری که در آن هر کس ساز خودش را میزند اما چنان هماهنگی و هارمونیای وجود داشت که یک پیام واحد به مخاطبان چینی ارسال میشد. ما از قبل با هم هماهنگ نکرده بودیم اما منافع ملی و ایران ما را با هم همساز کرده بود.
به عنوان فردی حزباللهی فکر میکنم *هرکسی که علاقهمند به ایران قوی است* باید در تصمیم سازیها حضور داشته باشد. گرایش سیاسی نباید عامل حذف افراد از مراکز تصمیم سازی باشد.
نکته منفی و قابل نقد در ترکیب هیئت این بود که جای بسیاری از اندیشکدهها و مراکز مهم خالی بود. مثلاً دانشگاه امام صادق، مرکز پژوهشهای مجلس، پژوهشکده مطالعات راهبردی، ایتان، اندیشکده حکمرانی شریف و… لازم بود در این گروه نمایندهای داشته باشند. البته ظاهراً طرف چینی فقط ۲۰ نفر ظرفیت مشخص کرده بود. شاید با رایزنی مسئولان بتوان این تعداد را سالهای بعد بیشتر کرد.
*آیا رابطه ایران و چین راهبردی است؟*
یکی از مطالبی که مدام در جلسات چین توسط مسئولان، اندیشمندان و اساتید چینی ابراز میشد، این بود که رابطه چین و ایران *راهبردی* است. نظر هیئت ایرانی برخلاف چینیها این بود که در حال حاضر رابطه ایران و چین را نمیتوان راهبردی توصیف کرد اما این ظرفیت وجود دارد که به این سطح ارتقا یابد.
برای راهبردی بودن رابطه دو کشور چند ویژگی لازم است که به برخی از آنها اشاره میشود. اول اینکه اعتماد کافی میان هر دو طرف وجود داشته باشد؛ دیگر اینکه کشور سومی نتواند بر رابطه این دو تاثیر عمیقی بگذارد؛ سوم اینکه توافقنامههای راهبردی میان دو کشور امضا و اجرا شود.
چینیها استدلال میکردند که چون ایران و چین هر دو در مقابل نظام تک قطبی آمریکایی ایستادهاند، یک رابطه راهبردی دارند. به علاوه میگفتند ۹۰ درصد نفت ایران به کشور چین صادر میشود و چین با این کار خودش را در معرض تحریمهای آمریکایی قرار داده است و علی رغم این ریسک همچنان با خرید نفت، از ایران حمایت میکند.
استدلال اساتید ایرانی در نشست مشترک با چینیها این بود که تبادل مالی میان ایران و چین با احتساب نفت، چیزی حدود ۱۵ میلیارد دلار است و این سطح از تبادلات اقتصادی بسیار نازل است. به علاوه بانکها و نهادهای مالی چین، به خاطر ترس از تحریمها حاضر نیستند تسهیلات لازم برای ایران را فراهم کنند. از طرف دیگر توافقنامههای راهبردی میان ایران و چین هنوز اجرا نشده و این یعنی با راهبردی شدن رابطه فاصله داریم. از دیگر سو، هیئت ایرانی چند بار اعتراض کرد که چرا طرف چینی مدام موضوع عربستان را پیش میکشد و تاکید میکند که چین به دنبال بهبود رابطه ایران و عربستان برای منافع منطقه است؛ در حالی که رابطه راهبردی به این معناست که ما به کشور سومی مثل عربستان نیاز نداشته باشیم و فارغ از موضوع عربستان باید سطح روابط ایران و چین افزایش یابد.
به نظرم *در حال حاضر رابطه ایران و چین راهبردی نیست، ولی ظرفیت و اشتراکات به قدری زیاد هستند که میتواند تبدیل به یک رابطه راهبردی شود.*
اینکه هنوز رابطه ایران و چین راهبردی نشده هر دو طرف مقصر هستند. چینیها رفتاری از خود نشان ندادند که اعتماد ایران را جلب کند. در سخنرانی خود تاکید کردم که شایعات ناخوشایندی در مورد چین بین ایرانیان رواج دارد. مثلاً خیلی از ایرانیان فکر میکنند چین به دنبال تصرف جزیره کیش است! یا چین قرار است به ایران نیروی نظامی اعزام کند! این بیاعتمادی اجتماعی را باید چینیها با دیپلماسی عمومی علاج کنند. به علاوه چین نتوانسته یا نخواسته تکنولوژیهای پیشرفته خود را به ایران بیاورد و این باعث شده در ایران این باور اشتباه شکل بگیرد که محصولات چینی بیکیفیت و عقب مانده هستند.
اما ایران هم در زمینه ارتقای رابطه با چین به سطح راهبردی کوتاهی کرده است. تعداد کارمندان سفارت ایران در چین فقط ۲۰ نفر است در حالی که آمریکا ۴۰۰ کارمند در سفارت خود در چین دارد! همین تعداد کارمندان نشان میدهد که روابط چین با کدام کشور راهبردی است! ایران به چین صرفا به عنوان یک خریدار نفت و فروشنده کالاهای ارزان قیمت نگاه میکند، در حالی که چین در حوزه فرهنگی، فناوری، آموزشی و… ظرفیت زیادی دارد و متنوع کردن پیوندهای ایران با چین در این زمینهها میتواند به ارتقای سطح روابط میان دو کشور منجر شود.