به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، از سلسله نشست های تجربه نگاری نظام آموزش و پرورش در دنیا، نشست علمی با عنوان “بررسی مدل آموزشی مدارس عصری و تلفیقی در کشور اندونزی” روز چهارشنبه ۳ آذر ماه جاری توسط هسته جنوب شرق آسیا و هسته تحول و تفاهم فرهنگی (تعلیم و تربیت) مرکز رشد و نوآوری پژوهشگاه و مرکز پژوهشهای مجلس با همکاری مرکز فرهنگی اسلامی جاکارتا، موسسه عزمینو، موسسه مطالعات فرهنگی جنوب شرق آسیا و مدرسه مطهری باندونگ به صورت مجازی برگزار شد.
این نشست با حضور دکتر مفتاح رحمت (مدیر موسسه مطهری اندونزی)، آقای ابراهیم امینی(دانش آموخته موسسه بینالمللی مطالعات اسلامی (IIIS)، دبیر اندیشکده موسسه بین المللی مطالعات فرهنگی جنوب شرق آسیا) و حجت الاسلام و المسلمین محمد کاشیزاده (عضو هیأت علمی پژوهشگاه) برگزار شد.
در ابتدا جناب دکتر مفتاح رحمت به بیان توضیحاتی در خصوص ساختار و جایگاه مدرسه شهید مطهری باندونگ پرداخت. جناب آقای دکتر مفتاح رحمت مدیر یکی از مدارس نمونه ملی (مدرسه شهید مطهری باندونگ) است که بیش از 30 سال یبشتر قدمت دارد و از سراسر کشور، حتی از کشورهای نزدیک مانند تایلند و مالزی و … به این مدارس می آیند و به مدت 20 سال به عنوان مدرسه نمونه در کشور اندونزی شناخته شده است.
دکتر مفتاح رحمت در خصوص علت نامگذاری مدرسه به نام شهید مطهری خاطر نشان کرد: سه خصلت برجسته در شهید مطهری قابل مشاهده است. شهید مطهری هم در علوم دینی و هم علوم مدرن و متاخر قوی بودند، ایشان در راهنمایی و هدایت مردم و آگاهی دادن فعال بودند. ایشان نه تنها یک دانشمند بلکه بسیار فعال بودند. ایشان بسیار ذهن باز و پویایی داشتند.این مولفه ها و مواردی که ذکر شد روند و شیوه ایجاد شده در مدارس ما هستند یعنی – طبق موارد و خصیصه های گفته شده از شهید مطهری- هم با علوم جدید و هم علوم دینی آشنا می شوند. هم در علوم دانشمند و در مسائل اجتماعی فعال و روشنفکر باشند. لذا مدارس ما به نام شهید مطهری ثبت هستند.
ایشان در خصوص برنامه های درسی اجرایی در مدرسه چنین توضیح داد: ما در مدارسمان سه برنامه درسی داریم: برنامه درسی دولتی، برنامه درسی موسسه ومدرسه و برنامه درسی بچه ها (اختیاری). ما در دبستان و راهنمایی و دبیرستان به مواردی مانند تربیت و کار گروهی و برنامه درسی مدارس و بچه ها، مانند بازی در دستور کار داریم. ما در روزهای شنبه که مدارس تعطیل هستند، با معلمان جلسات داریم و برنامه های بچه ها را بحث و بررسی می کنیم که در هر درس چه مواردی بایست گفته شود. پدر مرحوم بنده ارتباط خوبی با وزارت آموزش و پرورش داشت و نوآوری مدرسه را در سطح ملی شناساند و از همین موارد باعث الگو شدن و ممتاز شدن مدارس ما شد و یکی از موارد قابل ذکر اینکه برای مثال الگوی یک درس و یک استراحت که از مدارس ما آغاز شد اکنون در تمام مدارس – به مثابه یک الگو- در حال انجام و اجراست.
قرار شد دکتر رحمت، روش آموزشی و سرفصل های مدارس شهید مطهری را در اختیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی قرار دهند.
در ادامه جناب آقای امینی به بیان تاریخچه ای از نظام آموزشی و سیر تطور مدارس اندونزی پرداخت و گفت:
ورود اسلام به اندونزی در همان اوایل اسلام بوده اما گسترش اسلام حدود قرن 6 و 7 در اندونزی برای آموزش اسلامی، سیستمهای پسانترن و کندوک و حتی خود مساجد را داریم. آموزش از مساجد شروع می شود. مساجد شامل حلقه های کوچک و غیرسازماندهی بود و بحثهای پسانترن به میان می آید که چیزی شبیه به حوزه های علمیه خودمان با تفاوتهایی است. پسانترن، کسی است که میخواهد درس علوم دینی بخواند و بعد به دیگران نیز آموزش دهد. پسنتری به معنای جایی است که پسانترن اقامت دارد. پسانترن نشانه هایی برای خود دارد مثل خوابگاه و مسجد و ستونی محوری دارد که کیایی است به معنای استاد. یک استاد بزرگ که صاحب پسانتری است و مدیریت می کند و حتی تشخیص اینکه در هر منطقه چه متن درسی ارائه و خوانده شود با پسانترن است. البته ما سیستم پسانترن قدیم را می گوییم و امروزه پسانترن بطور قوی در اندونزی در حال فعالیت است و در صحنه حضور دارد.
پسانترن کاملا کیایی محور است و حتی گاهی که کیایی از دنیا میرفت پسانترن جمع می شد و تعطیل می شد. در پسانترنها متون درسی که می خواندند بصورت کتاب زرد بود که علت این نامگذاری این است که برای حفظ سنت قدیم کتابخوانی، رنگ کاغذها زرد است. و دلیل زردی هم این است که کاغذ زرد باعث کاهش صدمه به چشم می شود. از ورود اسلام تا یکی دو سده بعد، پسانترنها شروع می شوند و در تعداد کوچک طلبه دارند و قدرت اجتماعی در اوایل نداشته و کم کم قدرت اجتماعی به دست میآورند. اندونزی تا چند صد سال مستعمره هلند بود و لذا هلند وقتی انقلابها را می بیند سرکوب می کند بجز شورشهایی که پسانترنمحور هستند یعنی یک پسانترن آن را هدایت و رهبری می کند و هلند نیز دستبه کار شده و بین جامعه نخبگان و جامعه پسانترنمحور فاصله می اندازد و حتی افراد گزینش شده جامعه نخبگانی را دعوت به حضور و آموزش در مدارس و مراکز علمی هلند می کند و لذا با احساس خطر از وجود و نفوذ پسانترنها زمینه های نفوذ و گسترش خودش را در اندونزی فراهم می کند. از 1890 پسانترنها قدرت می گیرند به این علت که با سهولت رفت و آمدها بخصوص با کشتی، خیلی از اساتید پسانترن به مکه و حجاز جهت آموزش و درس مهاجرت کردند و به غرب آسیا وارد شدند و با بازگشت به اندونزی هر کدامشان یک پسانترن تاسیس کرده و لذا پسانترنها رشد کمی یافتند و لذا با رشد کمی تعداد پسانترنها کیفیت نیز افزایش می یافت و از این سال به بعد تقریبا جریان اصلاحگرایی آغاز می شود و مباحث تجدید و تهذیب دینی شروع شده و افکار اصلاحگرایانه و تجدیدی به وقوع پیوسته اند. البته در یک جایی سنتگراها پسانترن را ادامه داده و تاکید می کنند اما اصلاحگرایانی که از مکه برگشته بودند، تحت تاثیر محمد عبدو و سید جمال بودند. آثار این دو در قالب مجلات بعضا در سراسر اندونزی پخش می شد. این را هم اضافه کنیم که اندونزی –مورد بحث ما در آن زمان – این اندونزی نیست، بلکه در اصل هند شرقی هلند است تا سال 1949.
با ورود به قرن بیستم یک فاز جدید از آموزش در حال شروع شدن می باشد. کسانی که می خواستند سنت و مدرنیته را آشتی بدهند (تجددگراها) و بیشتر هم تحت تاثیر محمد عبدو بودند، شروع کردند به ساخت مدارسی که از حالت سنتی خارج شده بود. یعنی یک پسانترن بود که دروس به صورت حلقه بحث و بررسی می شد و حرف این بود که این روش پاسخگوی دنیای مدرن نیست و لذا بایست مدارس به روز شوند و سیستم آموزشی به مدرسة تبدیل شد. واژه مدرسة که از عربی اقتباس شده است و به مدارسی گفتند که –به اصطلاح خودشان- سیستم مدرن و جایگزین است.
در این حال، دو جریان دینی در اندونزی در حال شکل گیری است: جریان اصلاح گرایی دینی که به دنبال تهذیب دینی هستند و بر این بودند که جلوی یک سری بدعتها گرفته شود و در نتیجه در مدرسة کلاسهایی شکل می بابند به سبک مدارس هلندی یعنی سنهای منظم و مشخص شدن جنسیت و با حساب و کتاب و از حالت سنتی در می آیند و حتی متون درسی و مباحث جدید نیز تغییر می کند. این مدرسةها یک اوجی دارند و با تاسیس محمدیه در سال 1912 همراه می شوند و با شعار الرجوع بالقرآن و السنة که اسلامگرا هستند و متقاضی تغییر سیستم و مدرن شدن آموزش دینی می شوند.
وقتی محمدیه شروع به کار کرد به این علت که رویکردشان آموزش است، محمدیه تطور داشته و از 109 سالی که از عمرش می گذرد و البته وهابی نیست و تحت تاثیر افکار اصلاحگرایانه بوده ولی افراطی نیست و حتی معتدل است و شعارشان سلفیت است و واقعا مدرن و امروزی هستند و پایگاهشان شهری است. برنامه های درسی خیلی منظم داشته و خیلی جدی وارد بحث اموزش می شوند.
پسانترن و مدرسة، هردو در مشتاق کردن و شوراندن مردم بر علیه استعمارگران و استقلالخواهی مشارکت داشتند. محمدیه قدری مماشات داشتند و موارد مشترک به خصوص آموزشی با هلندی ها داشتند.
در سال 1926 سنتگراها احساس خطر می کنند از وجود افرادی مثل احمد دهلان (موسس محمدیه)، و یک عده ای به پا میخیزند و یک سازمان سنت گرا و به شدت پایبند به علمای سلف و تقلیدی و لذا نوع اجتهاد نهضةالعلما تقلیدی است.
سنتگراها قصد حفظ پسانترن را داشتند اما محمدیهها معتقد بودند الگوی پسانترن پاسخگو نیست. رفته رفته پسانترنها نیز با حفظ عناصر خودش به سمت به روز شدن و مدرن شدن پیش می روند و در نتیجه قدری از دروس کلاسیک را به چارچوب آموزشیشان اضافه می کنند و اکنون پسانترنهایی را مشاهده می کنیم که کاملا مدرن هستند و حتی تصور افراد از پسانترن کاملا عوض شده است و می توان گفت حرکت و اقدامات مدرسة، باعث تقویت و رشد پسانترنها نیز شد و هر دو رشد کردند و از همینجا انقلاب آموزشی اندونزی شروع شد. در اندونزی مدارس کلاسیک و مدارس اسلامی مشغول به کار هستند و مدارس اسلامی در سه مقطع اولیه، ثانویه و عالیه و مقطع نهایی که مشابه پیشدانشگاهی خودمان است. از سال 1970 وقتی وارد سیستم مدارس می شدی سیستم کلاسیک و اسلامی را با هم داشت. از 1970 یک سری حرکتها شروع شد و سیستم اموزش دینی را در اندونزی نهادینه کرد.
وقتی از این سال تلاش می کنند که سیستم آموزش دینی را رسمی کرده و وارد سیستم آموزش رسمی کشور شود. یک سری واحدهای اسلامی در مدارس عمومی و اختیاری بود ولی از این سال به بعد یک سری دروس اسلامی اجباری شد. کسی هم که داخل مدارس می شد و بحث اعتبار مدارک به میان آمد. به این معنا که اگر کسی در ابتدایی کلاسیک درس خواند می تواند در دوران ثانویه شرکت کند یا بالعکس که این بسیار مطلوب بود و تنها تفاوت این بود که در فضای کلاسیک واحدهای اسلامی و فضای دینی به معنای مدارس دینی نبود و لذا این مشکل حل شد. بعد از تکمیل دوران آموزشی در مدارس ابتدایی و متوسطه، پای آموزش عالی به میان امد. و از اینجا به بعد موسسه آموزشی آگاما اسلام مسئولیت دروس تخصصی و اسلامی و … دارند و هر کدام دانشکده هایی دارند در علوم مختلف و تا جایی پیش می روند که احساس بروز تغییر دست می دهند و لذا اقدام به تاسیس دانشگاه اسلامی ملی می کنند که تفاوت آن با موسسه قبلی این است که مباحث و علوم در حوزه وسیعتر و فراتر از مباحث دینی و اسلامی است و مباحث فنی نیز به میان می آید. در اینجا قانونی جاری شد که موسسات می توانند به دانشگاه ملی تبدیل شوند یا خیر که در این خصوص مختارند.
بحث اصلی ما بر سر مدارس اصلی است. وقتی در اندونزی از سیستم سنتی نام می بریم، چیزی شبیه به مکتبخانه های خودمان هنوز هم داریم. این نکته نیز حایز اهمیت است که بین مدارس و سیستمهای اموزشی یادشده خط کشی و مرز دقیقی نیست که سبک و سیاق و چارچوب هر یک درصورت ادغام یا تشابه مدعی شویم خلاف قانون است. یک سیستم سنتی از سابق بوده و اکنون نیز وجود داشته و حتی در مناطق روستایی نیز موجود است که محل مراجعه افرادی است که در کنار دروس و سیستم مدرن، اقدام به خواندن کتابهای زرد که پیشتر اشاره شد می کنند. قابل ذکر است زبان اندونزیایی تا حدی شبیه به زبان عربی بود و حتی امروزه برخی علائم و اسامی در سطح شهر به زبان عربی درج شده است. و مایه تاسف است که رسمالخط عربی در کشوری –به دلیل وجود استعمار- با زبان لاتین مخلوط و گاها عوض می شود و همین باعث شده که برخی از مردم نتوانند عقبه و پیشینه خودشان را بشناسند!
آقای امینی در خصوص تربیت محور بودن پسانترنها این توضیح را اضافه کردند:
در پسانترنها خیلی کارهای خدماتی و نظافتی و …توسط خود سانتری (طلبه یا دانشاموز) صورت می گیرد و این یک سنت در پسانترن است چرا که قصد دارند مسئولیت پذیری اجتماعی نیز آموزش بدهند. کسی که وارد پسانترن می شود قرار است زندگی کند چرا که حتی خوابگاه دارد و لذا یاد می گیرد و ساخته می شود چرا که قرار است بعدها یاد بدهد. پسانترن ها در گذشته صرفا کیایی، گروه، استاد و شیخ و .. پرورش نمی دهند و سبکی که فقط قرار بود استاد و مدرس تربیت کند نیست و از یک زمانی به بعد پسانترنها هم مبلغ و هم برای آموزش علوم دینی هم برنامه دارند